استاد یحیی خـان نابغۀ هنر تـارسازی
استاد یحیی خـان (1876 ـ 1932)، نابغۀ هنر تـارسازی جلفای اصفهان
در ایامی نه چندان دور نسلی از استادان سازندۀ آلات موسیقی سنتی در ایران پا به عرصه گذاشتند که این هنر را در ایران شکوفا کردند و به اوج رساندند. علاقه و کشش مردم به موسیقی در عهد قاجار و ظهور هنرمندانی بزرگ در عرصۀ موسیقی چون آقا علی اکبر، آقا حسین قلی، میرزا عبدالله، درویشخان سماع و دیگران سبب شد تا مردم به سوی هنر ساخت آلات موسیقی و صنایع وابسته به آن گرایش بیشتری پیدا کنند و هنرمندانی کارآزمـوده را در این زمـینه پرورش دهند. جست و جو در پیشینۀ تاریخ موسیقی ایران حاکی از آن است که تا قبل از دوران قاجار و حتی تا اواسط این دوره اطلاعات دقیقی از سازندگــان آلات موسیقی و هنر ساخت این آلات وجود ندارد و به جز چند اسم از جمله ایوب خان تارساز، اسماعیل خــان تــارساز، غلامحسینخان تــارساز و حاجی محمد کریمخان به نام تازهای در این زمینه بر نمیخوریم اما از اواخر سلطنت قاجار نسل جدیدی از تارسازان در تهران و اصفهان و سایر شهرها پا به عرصۀ ظهور گذاشتند، چنانکه این دوره نقطۀ عطفی در تاریخ تارسازی ایران به حساب میآید.اگرچه این سازندگان آلات موسیقی موسیقیدان نبودند و ظاهراً، خود در این زمینه نقشی نیافریدند تردیدی نیست که در شکوفایی و تکوین استعدادهای هنرمندان و نوازندگان بزرگ سهمی بسزا داشتهاند تا آنجا که از حاصل هنر دست آنان ساخت و ساز آلات موسیقی متحول شد و همگان دریافتند که موسیقی خوب نه تنها به نوازندۀ خوب بلکه به آلات موسیقی خوب هم نیازمند است و حتی جنس و ساختار هندسی مضراب هم در تشویق و تحریک نوازنده تأثیر دارد تا چه رسد به سازی که وی نوازندۀ آن است و طبعاً، زمانی که صدای ساز دلنواز و خوشآهنگ باشد نوازنده را به سوی کمال و تجلی هنر راه مینماید. سازندگان این دوره با تکیه بر تجارب گذشتگان و نیز تجربهها و سلائق شخصی خود سعی در ارائۀ الگوهای نوینی کردند که هم واجد صدادهی خوب و هم دارای زیبایی ظاهری باشد.اما آنچه در این نوشتار بیشتر مورد توجه است ساز معروف و ملی ایران؛ یعنی، تار است که در فرهنگ کشورمان اهمیتی بسزا دارد. این ساز را در حدود هفتاد الی هشتاد سال پیش از نواحی آذربایجان به تهران آوردند. با ورود تار به ایران تحول هنر تارسازی آغاز شد و پس از چندی نوازندگان از دو نوع تار استفاده میکردند: تار قفقازی و تار فارسی.
با وجود آنکه تار قفقازی و تار فارسی ریشه های مشترک دارند تار فارسی در سدۀ اخیر به علت نبوغ و حس شگرف زیبایی شناسانۀ نژاد ایرانی ( و البته، هم وطنان ارمنی) با سرعتی عجیب روندی تکاملی را هم از نظر صدادهی و هم از نظر شکل ظاهری طی کرده است؛ تکاملی که در حالت عادی قاعدتاً میبایست چند سده به طول میانجامید. حال آنکه تار آذربایجانی امروز با نمونۀ مشابه آن در قرن گذشته تفاوت چندانی (غیر از تعداد سیم ها و تزیینات ظاهری) ندارد و تغییری اساسی در آن روی نداده است.علت سرعت روند تکاملی تار فارسی در سدۀ اخیر را میتوان به طور خلاصه تحولات سیاسی اجتماعی پی در پی این سده (همانند انقلاب مشروطه، ظهور سلسلۀ پهلوی و ...)، آشنایی رو به رشد ایرانیان با فرهنگ غربی، ورود نت به وسیلۀ علی نقیخان وزیری به ایران و ظهور پدیدههای نوینی چون سینما، تئاتر و کنسرتهای موسیقی دانست که سبب ایجاد انتظارات جدیدی از شکل و صدادهی آلات موسیقی از جملـه تــار شدند.
تار در اوایل و حتی تا اواسط دورۀ قاجار دارای ظاهری نسبتاً ساده، وزن و حجم کم و ابعادی کوچک از نظر طول، عرض و ارتفاع بود و مهمترین مشخصۀ آن اینکه قابلیت آن را داشت که بر روی سینه نواخته شود حالتی که با تارهای فعلی، به دلیل تحول در هنر تارسازی، عملاً امکان پذیر نیست. تارهای جدید به علت سنگینتر، حجیمتر و بزرگتر بودن ابعاد آنها نسبت به سازهای قبلی برای نوازندگی بر روی سینه مناسب نیستند.
سردسته و پیشکسوت سازندگان این تارهای جدید استاد بیبدیل تارسازی، استاد فرج الله، است که معیارها و اندازههای دقیقی را برای ساخت تار در نظر گرفت و شیوۀ خاص خود را در تارسازی اعمال کرد.
در همین اوان، در محلۀ ارمنینشین اصفهان، جلفا، دستهای از هنرمندان نجار و ظریفکار ارمنی دست به ساخت آلات موسیقی از جمله تار زدند. این گروه با توجه به فرهنگ و بینش التقاطی شرقی ـ غربی خود رگههایی از نگاه زیباییشناسانۀ کلاسیک اروپا را در ساخت تار به کار بردند که حاصل آن ارائۀ الگوهایی نوین و زیبا بود.
در 1255ش/ 1876م (؟)، در یکی از محلههای قدیمی جلفای اصفهان به نام محلۀ سنگتراشها ، در کوچۀ گازاندران، درخانوادۀ معروف و هنرمند آبکاریان، کودکی به دنیا آمد که دنیای تارسازی سنتی ایران را دگرگون ساخت. والدینش نام هوهانس [2] را برای این کودک انتخاب کردند. پدر و عموی هوهانس، خاچیک و هامبارسوم، خود هنرمندانی بزرگ در رشتۀ نجاری و ساخت آلات موسیقی بودند به طوریکه از دربار ظل السلطان، حاکم اصفهان و بزرگان بختیاری سفارشهای نجاری میگرفتند تا جایی که به آنها لقب نجار باشی داده بودند.
هوهانس درهمان دوران نوجوانی با وسایل موسیقی و طرز ساخت آنها آشنا شد و با آنها انس گرفت و در سالهای جوانی، علاقهای خاص به هنر ساخت آلات موسیقی خصوصاً تار پیدا کرد. او در ابتدا بر روی تارهای ساخت پدرش ریزهکاری میکرد و به تزیین آنها میپرداخت تا اینکه با کار استاد فرج الله آشنا شد.
یحیی کمکم پا را فراتر از الگوی پدر و عمو گذاشت و برای شروع کار از الگو و اندازههای تار استاد فرج الله تقلید کرد. از سازهای ساخت این دورۀ استاد یحیی تعداد بسیار اندکی در دسترس است که به دلیل نداشتن مهر [3] باز شناختن آن تنها از گوش استادان فن بر میآید.
یحیی و همسرش یقیسابت، چهار فرزند داشتند: دو پسر و دو دختر اما متأسفانه هیچ یک از آنان هنر پدر را دنبال نکردند. یحیی در طول زندگیاش چندی در اصفهان و تهران [4] و مدتی نیز در قزوین نزد خواهرش زندگی کرد. تارهای ساخت قزوین او به دلیل مرغوبیت چوب هم از نظر رنگ و هم از نظر صدا بینظیرند. استاد جزایری دلیل این نقل و انتقال را شغل اداری یحیی در ادارۀ مالیه عنوان کرده است. استاد یحیی در 28 بهمن 1311 ش/1932م در سن 56 سالگی در جلفای اصفهان درگذشت و در قبرستان ارمنیان، در دامنۀ کوه صفه، به خاک سپرده شد. عدهای علت مرگ زود هنگام وی را استنشاق مداوم تراشههای چوب توت ذکر کردهاند.
به گفتۀ نزدیکان و دوستان استاد یحیی وی فردی بود باهوش، خوش لباس، موقر و دارای ذوق و روحی لطیف. او «در فصل تابستان اغلب در کارگاه خود نان خشک و زردآلو میخورد و آن را غذایی بسیار لذیذ میدانست. غذای بلبلان کارگاه خود را شخصاً و با سلیقۀ خاصی تهیه میکرد زیرا آنها را الهام دهندۀ موسیقی میدانست...».[6] این عشق و علاقۀ وی به موسیقی سبب شکوفایی نبوغ ذاتی او در این رشته شد و با استعدادی که داشت و توجه خاصی که به زیبایی و صدای ساز استادان میکرد شیفتۀ کارهای آنان شد. یحیی چپ دست بود و با مهارتی فراوان و سرعتی بالا کار میکرد لذا تعداد تارهای ساخت او به نسبت استادان قدیم بیشتر بود. در عکس معروفی که از او در کارگاهش برداشتهاند تعداد نسبتاً زیادی تار در کارگاه او دیده میشود.
در زمان استاد فرج الله و تا اواسط حیات استاد یحیی نوازندگان تار برای نواختن این ساز آن را بر روی سینه قرار میدادند. بعدها، با تغییراتی که گفتیم شیوۀ نوازندگی تار از روی سینه به روی پا تغییر یافت. استاد یحیی با توجه به این موضوع و با دخل و تصرفی که در اندازههای تار ایجاد کرد شکل این ساز را به زیباترین شکل ممکن تغییر داد. ذکر این نکته ضروری است که استاد یحیی در ساخت این تار از کسی تقلید نکرد و تار جدید وی نتیجۀ سالها آزمایش وکار طاقتفرسا و زاییدۀ ذهن و تفکر خود او بود و در نهایت، سازی را به بازار عرضه کرد که نوازندگان بسیاری در جست و جوی آن بودند.
در ذکر ارزش کار استاد یحیی همین بس که تارهای ساخت او حتی اگر، برفرض محال، صدای خوبی نمیداشتند از نظر شکل تراش و الگوی زیبا میتوانستند به منزلۀ یک اثر حجمی هنری و در واقع، یک مجسمۀ زیبا و خوشتراش در تاریخ هنری ایران باقی بمانند.
با مقایسۀ دهانۀ تار یحیی و دهانۀ تار استاد فرج الله به وضوح میتوان دریافت که دهانۀ تار استاد فرج الله منطبق بر الگوهای اسلامی و سنتی قدیمی ایران است اما دهانۀ تار یحیی ارزشهای زیبایی شناختی کلاسیک اروپایی نیز دارد.
اما آنچه موجب درخشش هنر یحیی شد فقط الگوی ساخت او نبود بلکه دانش و هوشمندی او در شناخت چوب و انواع آن نیز در این امر تأثیر داشت. دانش استاد یحیی او را قادر میساخت تا بتواند از چوب کاسه هایی خوب به وجود آورد. او سالی یک بار نوازندگان معروف و استادان تار را به نهار دعوت و ساخته های خود را به هنرمندان زمانش عرضه میکرد؛ استادانی چون میرزا عبد الله و آقا حسینقلی و شاگردانشان. آنها تارهایی از بین ساختههای او برمیگزیدند و نظراتی سودمند برای ساخت و اصلاح تارهای جدیدتر به وی عرضه میداشتند. یحیی نیز با تشریح تجربیات خود و استفاده از نظر آنان میکوشید تا هنر خویش را به کمال رساند.
یحیی کاسۀ تار را خود شکل میداد و فقط خالی کردن داخل آن را به شاگردان ماهر خود میسپرد اما ظریفکاری داخل کاسه و بقیۀ کارها از قبیل ساخت دسته و سرپنجه، وصل دسته به کاسه و ... تنها مخصوص خود او بود.
کارهای استاد به سه دوره و سه شهر مختلف تعلق دارد: اصفهان، تهران و قزوین اما اکثر تارهایی که استاد ساخته متعلق به زمان سکونت او درجلفای اصفهان است. این دسته از تارهای استاد معمولاً از جنس چوب توت جوان و دارای رنگ روشن و خالهای سفیدی در پهلوی کاسه هستند. چوب توت به دلیل داشتن قدرت آکوستیک بالا برای ساختن سازهایی مانند تار و سنتور استفاده میشد.
از دیگر وجوه تمایز تارهای استاد یحیی با تارهای دیگر استادان رنگ آن است. استاد تارهای خود را با رنگهای جوهری رنگ نمیکرد و برای این کار لاک الکل به کار میبرد. این نوع رنگ در اثر تابش نور در چوب توت اثر میگذارد و آن راخوش رنگ میکند.
تارهای استاد یحیی به علت مرغوبیت خریداران فراوانی داشت. به همین دلیل کار او را تقلید میکردند و به نام او میفروختند. همین موضوع استاد را واداشت تا نخستین بار برای نشان دادن اصالت کارش مهری بسازد. استاد مهر بیضی شکل کوچکی با اسم یحیی ساخت و آن را درون کاسۀ ساز چسباند اما پس از چندی طبق روال گذشته مجدداً تارهایی تقلبی به نام او ساختند. لذا استاد تصمیم گرفت مهری دایره شکل با تاریخ بر روی دستۀ تار بچسباند. در نهایت، استاد مهر سومی تهیه کرد که تاریخ و محل ساخت تار را نشان میداد. آن را به صورت مخفی در زیر سیمگیر بر روی کاغذی میزد و سپس، زیر استخوان سرپنجه میچسباند. اگر تاری این سه مهر را داشته باشد، خصوصاً مهر زیر استخوان سرپنجه را، محققاً ساختۀ یحیی است. بعدها، این کار در بین سازندگان ساز رواج پیدا کرد.
از جمله تغییراتی که استاد یحیی در حدود 1300ش/1921م درساخت تار صورت داد میتوان به این موارد اشاره کرد: بزرگتر و سنگینتر کردن کاسه، پهن کردن دستۀ سرپنجه، اصلاح شکل دهانۀ ساز، ایجاد انحنا و برجستگی در دو طرف خرک و ایجاد فرورفتگی در قسمت مضراب خور که باعث سهولت در نواختن مضرابهای راست میشود. این انحنای خاص دهانه در سازهای قبل از وی بسیار کم بود. برجستگی دو طرف دهانه نیز باعث میشود تا خرک بیشتر به درون پوست فرو رود و فشار بیشتر خرک بر روی پوست صدایی مغز دارتر و پر طنین ایجاد کند.
خوشخوانی و خوشدستی تار یحیی به چند عامل مهم دیگر نیز بستگی دارد که عبارتاند از: طرز ساخت کاسه، شیوۀ نصب دسته به کاسه، عمل آوردن رو دسته، اندازههای نسبت کاسه به دسته، تناسب کاسۀ بزرگ با کاسۀ کوچک، نفیر داخل کاسه، تراش داخل کاسه، تناسب داخلی حجم کاسۀ بزرگ و کوچک و ... مهمتر از همه اینکه استاد خرکی را که اولین بار روی تار قرار میداد تا آن را امتحان کند اگر از نظر صدا دهی مقبول واقع میشد، دیگر آن را تغییر نمیداد و این خرک را همیشه بر روی تار نگاه میداشت (تغییر دادن خرک باعث کاهش صدادهی تار و افتادن خوشآوازی آن میشود.
از 1300ش/ 1921م به بعد شکل اصلی، اندازهها و تناسب سازهای استاد به مرحلهای بالاتر ارتقاء یافت. با توجه به کوتاه بودن عمر استاد ساخت سازهای منحصر به فرد او را متعلق به دهۀ آخر عمر وی میدانند. شمار دقیق تارهای باقی مانده از استاد مشخص نیست. عدهای تعداد این تارها را 150 عدد ذکر میکنند. البته، کمتر کسی پیدا میشود که تار یحیی داشته باشد و آن را بفروشد. تار استاد یحیی چه در زمان خود وی و چه امروز همواره قیمتی بیش از دیگر تارها داشته و این مسئله به سالهای پس از درگذشت وی مربوط نمیشود. استاد حسین مسعود در کتاب هنر سازسازی مینویسد:
در سال 1312ش قیمت تار یحیی چهل تومان بوده است در حالی که تار سایر استادان آن زمان از چهارده الی پانزده تومان تجاوز نمیکرده است. تارهای معمولی بینام و نشان نیز سه تا پنج تومان قیمت داشتهاند.
علت آنکه استاد یحیی در ساخت تارهای خود از الگوهای قدیمی استفاده نکرده چه بوده؟ در جواب باید گفت ساخت سازهای جدید وی پاسخی بود به نیاز نوازندگان و ذائقۀ مردم و کلاً تغییر الگوی نواختن تار در ایران. تارهای ساختۀ دست استاد برای ارائۀ موسیقی جدید مطلوبتر و بهتر شناخته شد و در فرآیندی ده ساله تدریجاً تغییراتی که یحییخان ایجاد کرده بود با استقبال نوازندگان همعصر وی مواجه شد و شرایط برای ادامۀ کار چه از نظر مادی و چه از نظر معنوی فراهم آمد. با توجه به مقاومتی که در میان استادان هر عصری در برابر تغییر شکل قالبهای موجود و سنتهای پیشین وجود دارد میتوان به چیرهدستی و تسلط استاد یحیی پی برد که چگونه تغییرات مورد نظر خود را در ساخت تارهای جدید اعمال کرد و مورد قبول استادان وقت نیز واقع شد.
از دیگر ویژگیهای بارز استاد یحیی نکتهای است که استادان قبل و بعد از او کمتر به آن توجه داشتهاند. یحیی اولین سازندهای بود که از ابتدای کار روند کیفی ثابت و مستمری (و به اصطلاح امروز استانداردی) را برای کار خود در نظر گرفت. مقایسۀ آثار متعدد بر جای مانده از او حکایت از آن دارد که انحراف معیار در آثار متعدد استاد یحیی بسیار ناچیز و در حد صفر است. تمامی تارهای به جای مانده از او حتی از نظر کوچکترین معیارها و اندازههای فنی و الگو اختلاف چندانی با یکدیگر ندارند (البته، با در نظر گرفتن این نکته که یحیی در سه اندازۀ بزرگ، متوسط و کوچک تار میساخته)؛ امری که بیشتر از یک کارخانه با فنآوری نوین مورد انتظار است تا از سازندهای در کارگاهی کوچک و ابتدایی.
یحییخـان
استادان فن ساخت آلات موسیقی بر این باورند که صدای تارهای برخی از استادان امروزی در آینده بسیار بهتر از تار یحیی خواهد شد زیرا بخشی از صدای ساز به مرور زمان و به دلیل قدیمی شدن آن بیرون میآید. از ساخت آخرین سازهای یحیی حدود هفتاد الی 75 سال میگذرد به همین دلیل هم صدای آنها به درجۀ مطلوب خود رسیده.
این موضوع به هیچ عنوان از ارزش تار یحیی نمیکاهد چرا که تارهای خوب امروزی همگی از روی تار یحیی ساخته میشوند و کمتر استادی را میتوان یافت که برای ساخت تار خود الگوی یحیی را انتخاب نکند. تارهای یحیی هنوز هم پس از گذشت سالها از مرگ وی، در بین هنرمندان و سازندگان آلات موسیقی، عالیترین نمونۀ تکامل و ستارۀ درخشان هنر تارسازی ایران محسوب میشود.
تارهای ساخت یحیی امروزه زینتبخش موزهها و مایۀ افتخار دارندگان آنهاست. نمونهای از تارهای ساخت استاد یحیی هم اکنون در موزۀ کلیسای وانک جلفا نگهداری میشود و هر روزه تعداد بی شماری از آن بازدید میکنند. بازدید از غرفۀ ساز موزۀ کلیسای وانک باعث میشود تا از هنرمندان دیگری چون ملکومخان نیز یادی آوریم. ملکومخان یا ملکوم تارساز از دیگر هنرمندان تارساز جلفای اصفهان بود که پس از فوت استاد یحیی سازهای نیمهکارۀ وی را به دقت و با حساسیت هر چه تمامتر به اتمام رساند تا خدشهای به یاد و خاطرۀ استاد وارد نیاید.
از دیگر استادان فن میتوان به یحیای اول، سنتورساز، مارکار اصفهانی و مگردیچ تارساز اشاره کرد. آثار ارزشمند به جای مانده از این استادان بزرگ از جمله خدمات بیشمار ارمنیان ایران برای شکوفایی هرچه بیشتر هنر و فرهنگ ایران زمیناند.
آرامگاه استاد یحیی را در1383ش، خانم مریم اطمینان، از کارشناسان رشتۀ موسیقی دانشگاه سوره، در قبرستان ارمنیان جلفا، واقع در دامنۀ کوه صفه، شناسایی کرد. پس از شناسایی آرامگاه استاد و به مدد عشق و همت و همیاری تعدادی از سازندگان ساز، کارشناسان و پژوهشگران موسیقی در 25 بهمن ماه 1385ش سنگی جدید بر مزار استاد نامدار تارسازی ایران نهاده شد.
تغییر در سنت و فرهنگ به سختی امکان میپذیرد و هر پیشنهادی ولو کوچک و ظریف از سوی هر آنکه بتواند آن را عملی سازد کاری بس بزرگ و سترگ به شمار میآید.