حمیدرضا نوربخش و آلبوم لطف خیال

 

 

حمیدرضا نوربخش

 ( 1344 , قم)، خواننده موسیقی ایرانی است. او هم‌اکنون از اعضای هیأت مدیره خانه موسیقی ایران است.

زندگی

حمیدرضا نوربخش در آبان سال ۱۳۴۴ در شهر قم به دنیا آمد. پدر او با مکاتب آوازی پیشینیان آشنایی کامل داشت و با آخرین بازماندهٔ آنان، استاد تاج اصفهانی دوستی پایدار داشت. حمیدرضا نوربخش، از محضر تاج اصفهانی و احمد عبادی بهره برد. وی تحصیلات دانشگاهی خود را در رشته حقوق انجام داد.

هم‌زمان با تحصیلات دانشگاهی، توفیق شاگردی در محضر استاد بزرگ آواز ایران، محمدرضا شجریان را بدست آورد.

فعالیت هنری 

وی آلبوم «پرده عشاق» را با همکاری استاد فرامرز پایور ارائه کرده و همچنین در کنسرت گروه عارف با آهنگسازی استاد پرویز مشکاتیان به عنوان خواننده همکاری کرده‌است. از او آثاری چون آسمان با گروه شهنازی و سرپرستی داریوش پیر نیاکان و پنهان چو دل باگروه شمس و به سرپرستی کیخسرو پورناظری منتشر شده‌است.

نوربخش، در سال ۱۳۸۶ به همراه کیهان کلهر در تئاتر شهر پاریس به اجرای کنسرت پرداخت.او در زمستان ۸۸ هم به اتفاق کیهان کلهر کنسرتی را در چند کشور اروپایی وآمریکایی برگزار کرد. نوربخش در سال ۸۶ نیز کنسرتی را با پرویز مشکاتیان در تالار وزارت کشور برگزار کرد.

حمیدرضا نوربخش، سمت‌هایی چون عضویت در هیأت مدیره خانه موسیقی، عضویت در کانون خوانندگان سنتی خانه موسیقی، مدیر عاملی خانه موسیقی، عضویت در شورای راهبردی معاونت هنری وزارت فرهنگ و هنر ارشاد اسلامی و عضویت در شورای عالی خانه هنرمندان را بر عهده داشته‌است.

شيوه آوازي استاد شجريان در گفتگو با نوربخش


حميدرضا نوربخش اينك از معدود مدرسان دوره صداسازي به شمار مي‌رود.

صداسازي دوره پيش نياز آواز و رديف آوازي است كه قدمت تدريس آن به شكلي كه مدنظر نوربخش- دست پرورده استاد شجريان - است؛ به زحمت به يك دهه مي‌رسد. گفتگوي همشهري را با وي مي‌خوانيد:

علي شيرازي در سال‌هاي ابتدايي دهه هفتاد، استاد فرامرز پايور و گروهش آوازخوان جواني را به دوستداران موسيقي معرفي كردند كه خيلي‌ها او را شجريان آينده مي‌ناميدند.

اين جوان هرچند كه در اندك زماني توانست نام خود را به فهرست كم‌تعداد شاگردان تأييد شده قديمي استاد شجريان اضافه كند؛ اما در سال‌هاي بعد با ورود پي‌درپي خوانندگان جواني كه همه آن‌ها به شيوه شجريان مي‌خواندند؛ به يكي از ده‌ها خواننده اين مكتب تبديل شد.

با اين وجود در دوره جديد نيز «حميدرضا نوربخش» به صورتي ديگر نام خود را- حداقل در ميان اهل فن- مطرح كرد. او اينك از معدود مدرسان دوره صداسازي به شمار مي‌رود.

صداسازي دوره پيش نياز آواز و رديف آوازي است كه قدمت تدريس آن به شكلي كه مدنظر نوربخش- دست پرورده استاد شجريان- است؛ به زحمت به يك دهه مي‌رسد.

اين دوره آموزشي در وضعيت اخيرش محل مناقشه و بحث‌هاي فراواني ميان كارشناسان موسيقي و آواز بوده است. موافقان صداسازي آن را لازمه فراگيري رديف و توليد صداي مطلوب مي‌دانند.

در مقابل اكثر مخالفان، بدون آن كه با اصل صداسازي مخالف باشند، معتقدند كه اولاً صداسازي همواره به نوعي در دوره‌هاي آموزشي آواز وجود داشته و ثانياً بيشتر خوانندگان قديمي ضمن داشتن صداهاي مستقل به خوبي و با كمترين نقص آواز مي‌خوانده‌اند.

در حالي كه امروز صداهاي بيشتر خوانندگان جوان و ميانسال ضمن داشتن شباهت به يك استاد، داراي معضلات و كمبودهاي فراواني هستند. با اين پيش زمينه، نزد حميدرضا نوربخش- از معتقدان پروپاقرص صداسازي به مفهوم جديد و مدرس شاخص اين رشته- رفتيم. او با حوصله، صراحت و اعتماد به نفس بالا پاسخ پرسش‌هاي ما را داد.

ضمن اين كه باب بحث و گفت‌وگو در اين زمينه همچنان باز است و مشاركت صاحب‌نظران در آينده مي‌تواند به آسيب‌شناسي آواز ايراني كمك شاياني بكند.

  • صداسازي يعني چه؟

صداسازي را مي‌توان به بدن سازي در ورزش تشبيه كرد؛ يعني به نوعي انجام نرمش‌هاي مربوط به حنجره و اين كه هنرجوي آواز بتواند حنجره خود را پرورش دهد و تقويت كند.

منتهي صداسازي در مقوله‌هاي مختلف، تكنيك‌هاي متفاوتي را مي‌طلبد. به طور كلي صداسازي يعني افزايش قابليت‌هاي حنجره و به فعل در آوردن قوه‌هاي نهفته در آن. اين از معني صداسازي با اين تفاوت كه در مثلاً هنر تئاتر، صداسازي معنا و تكنيك خاص خود را دارد.

همچنين در بازيگري براي سينما و گفتن ديالوگ‌ها يا در اپرا و آواز كلاسيك و از همه مهم‌تر آواز ايراني، در هريك از اين‌ها صداسازي مختص همان رشته است. منتهي اين كه صدا را با چه هدفي و براي چه منظوري مي‌خواهيم بسازيم؛ موضوع فرق مي‌كند.

  • آيا شما با صداسازي در مقوله‌هاي هنري ديگر مثل فن بيان هنرپيشه‌ها هم آشنا هستيد؟

خيلي دقيق نه، ولي در حد مطالعه چرا.

  • شمه‌اي از تاريخچه صداسازي در ايران را بيان كنيد.

اين واژه نه خيلي جديد است و نه خيلي عجيب و غريب! گاهي كه اسم آن بر زبان مي‌آيد؛ بعضي‌ها فكر مي‌كنند مقوله تازه‌اي است يا مثلاً تازه از آسمان آمده و طبيعتاً يك عده‌اي جلوي آن موضوع مي‌گيرند.

به نظر من شايد خوب طرح نشده باشد. اگر به خوبي و به صورت شفاف طرح شود؛ فكر نمي‌كنم كسي منكر الزام وجود آن شود و يا تصور كند كه چيز تازه‌اي است.

مي‌گويم اين مقوله تازه‌اي نيست؛ چون بالاخره در گذشته هر كسي كه مي‌خواسته آواز بخواند؛ تمرين مي‌كرده است. خوب آواز را كه بدون تمرين نمي‌شود خواند.

اين تمرين كردن همان صداسازي است. منتهي هيچ وقت به شكل مدون در نيامده است. شايد شكل تدوين شده آن نو و جديد به نظر بيايد.

در حالي كه فكر مي‌كنم كه همه پيشينيان و قدما به آن توجه مي‌كرده و آن را انجام مي‌داده‌اند؛ حتي به‌طور ناخودآگاه. يعني اين كه هركسي كه مي‌خواسته آواز بخواند بايد صدايش را آماده مي‌كرده، وسعت آن را مي‌سنجيده و در افزايش وسعت و قدرت آن مي‌كوشيده است.

  • اما اين كه به عنوان پيش نياز آموزش آواز و رديف به آن توجه شود؛ متعلق به چه دوره‌اي است؟

فكر مي‌كنم از اين نظر، صداسازي تازگي داشته باشد. در مورد آموختن ساز هم فكر مي‌كنم كه در دوره قاجاريه به اين صورت بوده كه هنرجو سازي در دست مي‌گرفت و نزد معلم از ابتدا درآمدي را با هم مي‌نواختند.

بعد رديف را خيلي دست و پا شكسته و به نرمي شروع مي‌كردند تا كم‌كم هنرجو راه بيفتد. بعدها عزيزاني مثل وزيري و خالقي متدهاي ساده‌اي را طراحي كردند كه مثلاً ساز را چه‌گونه بايد در دست گرفت و مضراب زدن چگونه است و چه و چه... به مرور انگشتان دست ورزيده و هنرجو آماده نواختن رديف مي‌شود.

خوب در آواز هم به همين شكل است. يعني اين كه به جاي آموزش درآمد شور يا ماهور به شكل ابتدا به ساكن به هنرجو، مي‌آييم صداي او را پرورش مي‌دهيم.

  • يعني منظور شما اين است كه در قديم كه اكثر خوانندگان بي‌اشكال و كم اشكال مي‌خوانده‌اند صداسازي كار كرده بودند؟

بعضي‌ها برحسب اتفاق صدايشان آمادگي لازم را دارد. يعني از بچگي خوانده‌اند؛ مثل خود ما. خوب ما كه از ابتدا صداسازي كار نكرديم؛ نه من و نه آقاي شجريان. همين‌طور اول بم مي‌خوانديم؛ زير مي‌خوانديم، چون قديمي‌ها مي‌گفتند صدا بايد بم و زير اجرا شود.

ما بر حسب اتفاق درست تمرين كرده بوديم و خيلي از خواننده‌ها به همين صورت درست تمرين كرده بودند. البته خيلي از قديمي‌ها هم صدا داشته‌اند اما درست تمرين نكرده بودند و اين اشكال در صداهايشان مشهود است.

  • نظر شما راجع به گروهي كه به آموزش ابتدا به ساكن رديف معتقدند و مي‌گويند صدا را بايد حين خواندن رديف ساخت؛ چيست؟

در اين صورت هنرجو از اول بسم‌الله و درآمد شور مجبور است اداي استاد را در بياورد. اصلاً اداي خواندن رديف را در بياورد و ملودي را با يك زبان عجيب و غريبي بيان كند. آخرش مي‌بيني كه اين كار نشدني است.

در نهايت آن‌هايي كه صدا دارند خوب وضعيتشان بهتر است و آن‌هايي هم كه صدا ندارند؛ هيچ چيز به هيچ چيز! اين طوري شد كه در سال 1373 پس از پنج سال كه ديدم اين گونه تدريس كردن هيچ محصول خوبي در پي ندارد؛ كلاس‌هايم را تعطيل كردم، رفتم پيش استاد و عرض كردم كه مشكل آواز اين‌هاست.

بعد با آقايان كرامتي، شفيعي، رفعتي و جهاندار- كه بعضاً مي‌آمد و كمي دور افتاده بود- آمديم و موضوع جلساتمان را صداسازي تعيين كرديم.

  • يعني نزد استاد شجريان به نوعي به آسيب شناسي آواز ايراني پرداختيد؟

بله تقريباً از حدود سال 1372 تا 1376 يعني به مدت چهار سال موضوع بحث‌هاي ما اين مسأله بود. با هم مي‌نشستيم و نكاتي را كه به نظرمان مي‌رسيد مطرح مي‌كرديم. استاد نظرشان را مي‌دادند كه مثلاً اين‌طور بايد شروع كنيد.

بيشتر مي‌گفتند كه اين كشش را اين‌گونه بايد اجرا كنيد و اين ويژگي‌ها را بايد داشته باشد. مباحث ديگر هم مربوط به تحرير دادن بود.

  • يعني نخستين بار خود استاد اين دوره را براي شما گذاشت؟

بله.

  • همايون هم در آن كلاس‌ها حضور داشت؟

آموزش او هم، هم زمان با دوره ما بود. بعد از آن دوره من اولين نفري بودم كه از سال 1377 شروع به تدريس صداسازي كردم و تاكنون نتيجه خوبي هم گرفته‌ام.

  • اين 8 سال تدريس چه نتايجي در برداشته است؟

نتيجه‌اش اين بوده كه شاگردانم وقتي امروز در جايي دهانشان را باز مي‌كنند و مي‌خوانند؛ تحريرشان سرجاي خودش است. وسعت و حد و حدود صداي‌شان را مي‌شناسند. الكي داد و بيداد نمي‌كنند و جيغ و فرياد بي‌خودي نمي‌زنند.

به خوبي هم درك مي‌كنند كه وقتي مرد از دوره بلوغش گذشت و صدايش تثبيت شد؛ ديگر به آن صورت وسعت صداي او قابل افزايش نيست. فلان نت زير را هم اجبار و الزامي نيست كه همه بخوانند. يكي ممكن است بتواند؛ يكي هم شايد نتواند.

اما با كيفيت مي‌توانيم جبران كميت را بكنيم.

  • يعني همان كاري كه استاد بنان موفق به اجراي آن شد...

دقيقاً در صداي بنان كسي هيچ خلائي احساس نمي‌كند كه كاش او سه پرده بالاتر را مي‌خواند. ضمن اين كه از نظر زيبايي‌شناسي هم بسيار اثرگذار آواز مي‌خواند. ديگر اين كه حتماً شنيده‌ايد كه با مرحوم ظلي تمرين مي‌كرده و جاي صداي او مي‌خوانده است.

ولي وقتي به او مي‌گويند كه صداي شما در پرده‌هاي زير خوش‌رنگ نيست مي‌پذيرد. حالا نه اين كه نمي‌توانست اما حذر مي‌كرد؛ چون زيبايي نداشت.

  • به نظر مي‌رسد بنان از معدود خوانندگان صدساله اخير است كه وحدت رنگ و تناليته صدايش در تمام نت‌هايي كه اجرا كرده حفظ مي‌شده است. چيزي كه در بين خوانندگان فعلي تقريباً وجود ندارد...

ما هم با همين هدف كار را شروع كرديم. اما موضع‌گيري‌ها و مخالفت‌ها به تدريج شروع شد. سپس به نظرم آمد كه اين موضوع چون شكافته نشده با آن مخالفت مي‌كنند. وقتي با آن‌ها صحبت كرديم ديدند يك چيز من در آوردي و عجيب و غريبي نيست.

حالا شايد حرف ما براي بعضي‌ها مقبوليت نداشت؛ اما صرف‌نظر از اين كه استاد شجريان براين مسأله صحه گذاشتند چون موضوع دو دو تا چهار تاست هر آدم عاقلي برآن صحه مي‌گذارد

  • اتفاقاً اگر آنها ايرادي هم بگيرند؛ هيچ كسي در مقبوليت نظر و جايگاه استاد شجريان ترديدي به خود راه نمي‌دهد. تصور من اين است كه ايرادي كه منتقدان وارد مي‌دانند بيشتر در اين نكته است كه محصول صداسازي به معنايي كه در اين سالها رواج پيدا كرده بيش از آنكه خواننده‌اي باشد كه بر صداي خود مسلط باشد در واقع مدل‌هاي درجه دو و سه و چهار و مقلداني است كه همه آنها يك جور و يك شكل مي‌خوانند. يعني اينكه سالهاست كه قبل از اينكه كسي در جمع‌هاي خودماني يا كنسرت‌ها شروع به خواندن كند، مي‌توان حدس زد كه چه جور صدايي دارد و چگونه مي‌خواند.

ببينيد، يكي از مشكلات اين است كه در واقع اينها صداسازي نكرده‌اند، اول تحقيق كنيد كه آيا به غير از من كسي صداسازي تدريس مي‌كند يا نه. من فكر نمي‌كنم كه به جز من كسي كلاسي در اين زمينه داير كرده باشد كه به قول فرمايش شما از صافي استاد شجريان گذشته باشد. نكته مهم اينكه بحث شناخت صدا و تدريس صداسازي بي‌تعارف كار هر كسي نيست.

تمرين‌ها و اتودهاي آن هم اصلاً سخت نيست. اتفاقاً‌ خيلي هم ساده است و همه آنها را مي‌شود در يك جلسه درس داد، حتي مي‌توان همه را روي يك نوار منتشر كرد. اما مسئله مهم، بحث شناخت صداست.

يعني به محض اينكه كسي دهانش را بازي مي‌كند؛ بفهمي مشكلش در خواندن چيست و از آن مهم‌تر يعني شناخت حنجره و بافت آن، ديگر اينكه هر كسي به محض اينكه مي‌خواند من ايرادش را متوجه مي‌شوم و به او تذكر مي‌دهم، او هم مي‌فهمد اشكالش همين است، اين توانايي را من دارم.

خب، استاد شجريان كه به مراتب بيشتر دارند و ايشان هم مي‌دانند كه من دارم و به من اجازه اين كار را داده‌اند. اما مشكلي كه شما مي‌گوييد؛ اين است كه وقتي ما فقط از صبح تا شب به نوار صداي استاد شجريان گوش بدهيم، ديگر فقط مي‌توانيم اداي ايشان را در بياوريم. آن وقت ديگر همه صداها شبيه هم مي‌شود و شدند و اين اتفاق افتاد. بعضي وقت‌ها هم به شكلي زننده!‌

خب، آقاي شجريان فيزيكي مخصوص به خود دارد و از لحاظ جسمي، ميميك چهره، بافت حنجره، فضاي دهان و اندازه سر او و آوازش بر اين ويژگي‌ها و مختصات خوش نشسته است. اما اگر ديگري بخواهد اداي ايشان را در بياورد، بعضي وقتها تمسخرآميز و مضحك مي‌شود.

يعني آدم دقيقاً‌ مي‌بيند كه بعضي‌ها سعي مي‌كنند فرم صورتشان را هم مثل ايشان در بياورند!‌ اما در ميان شاگردان چنين چيزي نيست. شما فقط يك نفر را نشان بدهيد كه از اين نوع مشكلات داشته باشد. اصولاً‌ بعضي‌ها بافت حنجره‌شان به آنها اجازه نمي‌‌دهد تا مثل شجريان بخوانند.

اينها اتفاقاً‌ كساني هستند كه هنوز از مرحله صداسازي عبور نكرده‌اند. در صداسازي وظيفه معلم اين است كه به فلان شاگرد بگويد شما صدايت به شيوه استاد قوامي مي‌خورد يا به ديگري بگويد صداي تو به شيوه استاد بنان مي‌خورد، يعني معلم بايد توانايي هر حنجره را بيابد و به صاحب آن گوشزد كند.

نقاط ضعف و قوت صدا را به هنرجو بگويد و راه برطرف كردن ضعف‌ها را به او نشان دهد. اما وقتي كه همه از صبح تا شب فقط به يك صدا گوش مي‌دهند و فيلم اجراهاي او را مي‌بينند خب، اوضاع اين طوري مي‌شود ديگر...

  • يكي از معضلات موجود در بيشتر اين صداها فقدان صداي بم شسته رفته و مطلوب است...

بله اين در حالي است كه بم‌خواني جايگاه رفيعي در آواز دارد. تحريرهاي اين افراد به هيچ‌وجه سرجاي خودش نيست و در فضاي دهان به صورت «ها ها ها» اجرا مي‌شود. اين صداها در واقع به مشكلات اوليه و ابتدايي دچارند. صداي مياني‌شان به كنار، آنها در اوج مشكل صدادزده دارند و مدام رنگ صدا تغيير مي‌كند.

اينها بايد در صداسازي مشكلات خود را حل كنند. نه اينكه فكر كنيم و اين طور جا بيندازيم كه صداسازي اين معضلات را به وجود آورده است!

  • آقاي نوربخش، تعريف شما از تقليد چيست؟

يعني طابق النعل بالنعل از روي كاري كپي‌كردن...

  • تقليد در هنر چه معنايي دارد؟

در هنر هم همين‌طور. يعني اينكه شما يك كار يا اثر هنري را عيناً‌ كپي كنيد. طبيعتاً‌ يادگيري هنر با تقليد شروع مي‌شود.

  • تقليد در هنر تا كي بايد ادامه پيدا كند؟

در دوره مصرف‌كنندگي هنرجو، تقليد هم هست. يعني تا زماني كه مصرف‌كننده‌ايم بايد تقليد كنيم. اما موقع توليد ديگر نبايد به تقليد ادامه دهيم. منتهي در اينجا متخصصان چيزهايي را با هم خلط مي‌كنند و آن اينكه به شيوه كسي آواز خواندن با تقليد از او بايد فرق داشته باشد.

ببينيد، تقليد يعني اينكه عيناً‌ كپي برداريد. مثل فرم صدادهي و اجراي مو به موي جمله‌بندي تحريرها، يعني اينكه هيچ چيز از مقلد در آواز وجود نداشته باشد. اما زماني مي‌رسد كه انتخاب شعر آواز، جمله‌بندي‌ها و تلفيق آن با موسيقي هم مال شماست؛ اما بوي فلاني را مي‌دهد. اين ديگر تقليد نيست بلكه خواندن به شيوه آن شخص به شمار مي‌رود.

مثل خواندن به شيوه استاد بنان كه اگر آن را آناليز كنيد، مثلاً‌ ريتمش مال بنان نيست يا حداقل اينكه هست اما خواننده اين هنر را داشته كه نشسته و اينها را مثل يك اثر كولاژ كنار هم چسبانده و اجرا كرده است.

اين كار مهر و امضاي شخصي پيرو شيوه بنان را برخود دارد و ديگر نمي‌توان به او عنوان مقلد را اطلاق كرد. در واقع اين مسائل است كه مقداري با هم خلط مي‌شود. در نهايت و گذشته از همه اينها ما در آواز چه كسي را داريم كه عاري از همه كس، همه چيز آوازش متعلق به خود اوست.

اين آدم آقاي شجريان است. از هر نظر همه چيزش مال خودش است...

  • اتفاقاً‌ كسي ايرادي را به شجريان وارد نمي‌داند؛ بلكه ايراد را به كساني مي‌گيرند كه به تقليد صرف از ايشان مي‌پردازند. در حالي كه خود ايشان هم در دوره‌هايي تقليد كرده‌اند؛ از بنان گرفته تا ايرج، اما همه اين مراحل را گذرانده‌اند. اما مقلدان امروز گويي نمي‌خواهند يا نمي‌توانند دوره تقليد را پشت سر بگذارند...

هيچ كس نمي‌تواند به صورت صد در صد خودش باشد. در كار هنري همه اين مسائل وجود دارد. ما وامدار گذشتگان هستيم و نمي‌توانيم از آنها جدا شويم. اتفاقاً‌ شيوه يعني اينكه وقتي شما زماني به شيوه فلاني آواز مي‌خوانيد بوي او را تداعي كنيد.

اگر من فقط جمله‌بندي تاج را اجرا كنم؛ نمي‌شود شيوه تاج. زماني شيوه تاج اجرا مي‌شود كه آواز من بوي تاج را هم بدهد. يعني آنچنان نزديك به او بخوانم كه بافت حنجره او را هم تداعي كنم. شيوه به مجموعه اينها مي‌گويند و نه فقط به جمله‌بندي صرف.

به نظر من اينكه ما مثل شجريان مي‌خوانيم چيزي نيست كه دقيقا‌ً به اراده ما بستگي داشته باشد و بتوانيم تاريخي را اعلام كنيم كه تا آن روز به اين صورت مي‌خوانيم. گذشتن از اين دوره اولاً‌ به هوش خواننده بستگي دارد و همچنين به تلاشي كه او مي‌كند.

اينكه يك نفر در رشته‌اي به بار بنشيند به مجموعه عواملي بستگي دارد كه دقيقاً نمي‌توان گفت چه چيزهايي هستند. خواننده قاعدتاً‌ بايد بعد از دوره مصرف‌كنندگي وارد دوره توليد بشود. منتها در اين راه خيلي‌چيزها بايد به آدم كمك كنند.

بعضي وقت‌ها عده‌اي بدشانسي مي‌آورند. بعضي از صداها آن قدر به شخص نزديك و شبيهند كه شايد تا آخر عمر هم نتوانند از آن جدا شوند، مثلاً‌ آقايان هريس‌چي و قيطانچيان، به غير از مرحوم ظلي، دو شاگرد برجسته استاد اقبال آذر بودند.

خب، ظلي از نظر صدا مستقل از اقبال بود؛ اما آن دو نفر ديگر بافت حنجره و صدايشان نزديك به اقبال بود. گاهي تا آخر عمر حتي اگر همه عناصر صداي خواننده مستقل از يك استاد باشد؛ اما رنگ صداي او آن شخص را تداعي مي‌كند.

با اين وجود هر كس بايد تلاش خود را براي استقلال صدايش بكند، من فكر نمي‌كنم كه هيچ معلمي بر شباهت صداي شاگرد با خودش اصرار داشته باشد.

  • اما چيزي كه تقريباً دارم نسبت به آن مطمئن مي‌شوم؛ اين است كه تصور نمي‌‌كنم كه هيچ يك از مقلدان شيوه شجريان روزي بتوانند مستقل از استاد بخوانند. آيا شما تاكنون به اين موضوع فكر كرده‌ايد؟

اتفاقاً‌ من راجع به اين موضوع فكر كرده‌ام. به نظرم اين طوري نيست. اين مسئله تا حدودي به زمان نياز دارد. به علاوه، يكي از مهم‌ترين و مؤثرترين چيزهايي كه به هنرمند كمك مي‌كند تا كارش شبيه خودش بشود، ارائه اثر است.

  • يعني حضور مداوم در بازار موسيقي؟

اين به علاوه بازتاب‌هايي كه در قبال آثارش مي‌بيند. من تصور نمي‌كنم كه به جز اين راه ديگري وجود داشته باشد. حتي در مورد شخصي مثل استاد شجريان، يكي از آفت‌هاي زمانه ما اين است كه امكان كار مداوم وجود ندارد. امروز ما داريم با كساني – خوانندگان قديم- مقايسه مي‌شويم كه هيچ وقت امكانات آنها را نداشته‌ايم، دائماً هم بايد محاكمه بشويم.

اول اينكه در دوره ما هيچ تريبوني براي آواز خواندن وجود ندارد. دوم اينكه وقتي ما كاري نمي‌كنيم، بازخوردي هم ندارد چه طور بايد انتظار درخشيدن داشته باشيم و صددرصد هم خودمان باشيم، در دوره گل‌هاي راديو آقاي شجريان و ديگران موظف بوده‌اند كه ماهي يكي دو آواز تحويل دهند.

يعني تا اين آواز تمام شد بايد مي‌رفتي سراغ اجراي آواز بعدي. دائم پخش و تحليل مي‌شد. تازه با آن امكانات، پانزده سال كشيد تا شجريان شد استاد شجريان! بايد همه اين مسائل را در نظر بگيريد و بعد ما را محاكمه كنيد!‌ به علاوه اينكه در هيچ زماني هيچ كسي مثل شجريان به اين صورت بر آواز سيطره نداشته تا همه نگاه‌ها به او دوخته شده و تا اين حد تأثير‌گذار باشد.

  • اما امروز تقريباً‌ بيشتر معلمان آواز در حال تدريس شيوه شجريان هستند. در اين بين آيا فكر نمي‌كنيد كه شيوه‌هاي ديگر به مرور از بين مي‌روند؟

من اصلاً ‌‌تدريس اين شيوه را در بوجود آمدن اين شرايط دخيل نمي‌دانم. اين اقبال به شجريان بيشتر به دليل جذبه‌اي است كه ايشان دارد. در طول تاريخ هيچ وقت اتفاق نيفتاده كه يك آدمي اين‌قدر جاذبه داشته باشد.

شما ببينيد، الان نه تنها در هنر موسيقي بلكه در ميان هنرمندان ديگر هم معدل هنر ايراني شجريان است. حتي چهره‌هاي سينمايي هم به اندازه ايشان مقبوليت ندارند. هيچ آدمي را در هيچ رشته‌اي نمي‌توان با شجريان مقايسه كرد.

اينها مجموعه‌اي است كه همه را مي‌كشاند به سمت ايشان، به ويژه آوازخوانان را.

  • به عنوان يك مدرس و محقق رشته صداسازي، نظرتان راجع به كيفيت صداي آقاي افتخاري چيست؟

وقتي كه ايشان به شيوه خودش مي‌‌خواند، از نظر صداسازي هيچ ايرادي بر صدايش وارد نيست، تنها زماني كه به شيوه ايرج مي‌خواند، تحت تأثير او، مقداري از صداي خودش فاصله مي‌گيرد.

صدای استاد شجریان از لحاظ زیبایی‌شناسی، از لحاظ حجم و قابلیت تمام‌عیار است و مورد توجه، بنابراین مجموعه اینها جذابیت‌های زیادی را پدید آورده و به همین دلیل....

صدای هر خواننده‌ای باید امضای ‌او باشد
 حمیدرضا نوربخش از آن دست خوانندگان عرصه موسیقی است كه كم و گزیده كار می‌كند. او زاده سال 1344 شهر قم است. 
پدر او با مكاتب آوازی پیشینیان آشنایی كامل و با آخرین بازمانده آنان، استاد تاج اصفهانی دوستی پایدار داشت. پس از محضر پدر، حمیدرضا نوربخش، نزد زنده‌یادان جلال تاج اصفهانی و احمد عبادی آموزش دید. 
او همزمان با تحصیلات دانشگاهی خود در رشته حقوق، به آموختن فنون و ظرایف آواز ایرانی ادامه داد و طی همكاری با استادان موسیقی سنتی،‌ كارهایی را عرضه كرد. 
نوربخش آلبوم «پرده عشاق» را با همكاری استاد فرامرز پایور ارائه و همچنین در كنسرت گروه عارف با آهنگسازی استاد پرویز مشكاتیان به عنوان خواننده همكاری كرد. 
از میان دیگر آثار او می‌توان به «چون آسمان» با گروه شهنازی به سرپرستی داریوش پیرنیاكان و «پنهان چو دل» با گروه شمس و به سرپرستی كیخسرو پورناظری اشاره كرد. وی همچنین در چند برنامه كنسرت كیهان كلهر و حسین علیزادههمكاری داشته است.
با او در محل خانه موسیقی قرار گذاشتیم و درباره آواز ایرانی گفت‌وگو كردیم.
 
می‌خواهیم با آسیب‌شناسی آواز ایرانی بحثمان را آغاز كنیم اما برای مقدمه باید بپرسیم آیا به صداهایی كه امروز از حنجره خوانندگان جوان برمی‌آید علاقه‌ای دارید و كسی هست كه نوع آوازخوانی‌اش برایتان جالب باشد؟
با آن كه صداهای خوبی در موسیقی امروز شنیده می‌شود و از حیث توان و ظرفیت استعدادهای خوبی در جامعه آوازی ایران دیده می‌شود، اما متاسفانه آواز هیچ یك از آنان را ـ چون از ساختاری درست برخوردار نیست ـ نمی‌توانم گوش كنم.
كسانی كه من به عنوان خواننده با همه مشخصات خوانندگی قبول دارم كسانی هستند كه آخرین‌هایشان همدوره‌ای‌های خودم هستند؛ شاگردان برجسته استادان قدیمی. اینها كسانی هستند كه خوانندگی را می‌شناسند.


 
مثل؟
علی جهاندار، محسن كرامتی، مظفر شفیعی و... خیلی این مساله مشكل شده است منظورم این است كه مردم متاسفانه گوش‌هایشان از آواز خوب فاصله گرفته و سطح سلیقه‌هایشان پایین آمده است. بر همین اساس به هرچیزی قانع می‌شوند و بنابراین كسی كه صدای خوبی داشته باشد یا آهنگ و ترانه‌ای خوب را خوانده باشد، طبیعتا مورد توجه قرار می‌گیرد. نمی‌خواهم این قضیه را زیر سوال ببرم. می‌خواهم بگویم این معیار، معیار درست و قابل قبولی نیست. چون توجه به آواز كم شده است و مردم بیشتر به سمت ترانه‌هایی می‌روند كه ویژگی‌های خیلی خوبی ندارد.
 
خب مشخصات آواز خوب به نظر شما چیست؟
آن چه اهمیت بسیار دارد، این است كه خواننده با شعر چه می‌كند، نمونه‌ای كه عرضه می‌كند چقدر با استاندارد آواز اصیل مطابقت دارد و كیفیت صدا و تكنیك خوانندگان قدیمی و بزرگ موسیقی ایرانی را چقدر به كار می‌بندد. همه اینها عواملی است كه به عنوان مشخصه‌های یك آواز خوب باید مد نظر قرار بگیرد. بنابراین باز هم تاكید می‌كنم خوانندگان مورد علاقه من همان كسانی هستند كه گفتم. چون آنان دوره عالی آواز را كه تعیین‌كننده‌ترین دوره آموزش است، پشت سر گذاشته‌اند. 
 
منظورتان از دوره عالی چیست؟
دوره مقدماتی و ردیف آوازی را كه همه باید پشت سر بگذارند، من دوره مصرف‌كنندگی می‌نامم. تا این دوره خواننده مصرف‌كننده است. یعنی آثاری كه از بزرگان وجود دارد، از سوی هنرآموز برای آموختن و تمرین‌كردن مورد استفاده قرار می‌گیرد. از این دوره به بعد باید تولید كرد. در دوره عالی یاد می‌گیریم كه چگونه تولید كنیم و تولیدمان محصول ذوق و اندیشه و تلاش و تجربه و مهارت خواننده است. اینجاست كه باید آن چه خود دارد ارائه كند. چون تا پیش از این محتوایی كه ارائه می‌كرده رپرتوار موسیقی ایرانی است كه قبلا روی آن كار شده و حاصل تجربه یك عده هنرمند با ذوق است، اما از‌این‌به‌بعد است كه مهر و امضای خودش باید پای كار باشد.
 
به همین دلیل است كه روی آموزش ردیف تاكید می‌شود؟
ردیف، سنگ محك موسیقی ایرانی است. باید به اعتقاد من ردیف را هضم و با تمام وجود درك كرد. این سنگ محك شما را از خطا مصون نگه می‌دارد، اما این تازه آغاز ماجراست چون از این به بعدش می‌شود هنر.
 


معیار خلاقیت چیست؟
خلاقیت یعنی هیچ جمله‌ای به جمله‌پردازی‌های شما شبیه نباشد. جمله‌بندی محصول ذهن و ضمیر شمای خواننده است. بخشی از محتوای دوره عالی همین جمله‌پردازی و تمرین جمله‌بندی است. یعنی یك موتیف را كه هسته اصلی است، بتوانی بسط و گسترش بدهی. وقتی احساس كردی كه آن موتیف بیشتر از این قابلیت بسط ندارد، سراغ موتیف دیگر بروی. حالا كه موتیف‌ها را كنار هم می‌گذاری خواهی دید كه یك آواز 10 دقیقه‌ای، مجموعه‌ای به هم پیوسته از همین موتیف‌هاست. وقتی یك قطعه از استاد شهناز می‌شنویم، درمی‌یابیم كه در آن مثلا 4 گوشه مورد استفاده قرار گرفته، اما همه گوشه‌های استفاده‌شده كامل و تمام است. یعنی در درآمدش آنقدر جمله‌پردازی كرده كه دیگر جایی برای كار بیشتر نمی‌ماند و به قول معروف تا رسش را نكشیده، گوشه را رها نمی‌كند. اینجاست كه خلاقیت معنا پیدا می‌كند.
 


واقعا چقدر برای ردیف باید وقت گذاشت؟
ذهن آدم قابلیت فراگیری حتی یك دستگاه را در یك هفته دارد، اما چرا می‌گویند هرهفته یك گوشه؟ فلسفه‌اش تكرار است برای این كه گوشه را هنرجو هضم و درك كند. بعد از این ماجرا هنرجو معیار ذهنی پیدا می‌كند برای سنجیدن.
 


خب حالا اگر بخواهیم درباره خوانندگان جوان سر بحث را باز كنیم باید از كجا شروع كنیم؟
اعتقاد دارم خیلی از آنها دارای حنجره‌های خوبی هستند و در كنارش استعدادهای خوبی هم دارند، اما باید آموزش ببینند. هیچ‌كس از آموزش بی‌نیاز نیست؛ حتی من كه 30 سال است در این مقوله كار می‌كنم و تجربه می‌اندوزم. خود استادان بزرگ هم می‌گویند ما در این راه هنوز طلبه‌ایم. خواننده‌های جوان هم باید ذهن پویا و جویا داشته باشند تا بتوانند در كارشان سیر صعودی داشته باشند تا كار امسالشان با كار سال گذشته‌شان یكسان نباشد و این تفاوت قابل لمس و دیدن باشد.
از آن گذشته برای ورود به آواز ایرانی پیش‌شرطی به نام صدای خوب نیاز است. هركسی نمی‌تواند به راحتی به مقوله آواز وارد شود. یك جوهره خداداد،استعداد ذاتی و ویژگی‌های مثبت ژنتیك لازم است تا یك نفر پایه هنر آواز را داشته باشد. این را نمی‌شود ایجاد كرد اصلا و ابدا. حالا كه این استعداد هست چرا برای شكوفایی‌اش تلاش نكنیم؟
 


یكی از عواملی كه در ارائه هر اثر موسیقایی ممكن است تاثیرگذار باشد، ذوق و سلیقه آهنگساز است. آیا این ذوق و سلیقه می‌تواند در آواز تاثیر بگذارد یا آواز ، شخصیتی مستقل از آهنگساز دارد؟
به نظر من كسی جز خود خواننده حق ندارد در آواز دخالت كند. طبیعتا وقتی قرار بود من با استاد پایور كار كنم، تصنیف را بر اساس آهنگ استاد پایور اجرا می‌كردم تازه در آنجا هم انعطاف وجود دارد و یك نكته كاملا توافقی است، اما در آواز ، این خواننده است كه طراحی می‌كند كه چه بخواند و چگونه. با استاد مشكاتیان هم وضع به همین منوال بود. البته همفكری هم خیلی در این زمینه موثر است، اما نه استاد پایور و نه استاد مشكاتیان هرگز در آواز من دخالت نمی‌كردند. البته دخالت غیرمستقیم نوازنده می‌تواند مطرح باشد.
 


چه دخالتی؟
مثلا نوازنده در جواب آواز‌ها خواننده را به سمتی هدایت كند كه مد نظر خواننده نبوده است.
من از ساختار آواز سخن می‌گویم. این نكته كه شما می‌گویید، یك مقوله دیگر است، اما طبیعی است كه در هر ساز و آوازی خواننده و نوازنده از هم تاثیر می‌گیرند. حالا اگر نوازنده و آهنگسازی بخواهد حالتی را تحمیل كند، مقوله‌ای است كه كمتر در آواز ایرانی اتفاق می‌افتد.
 
خیلی‌ها اعتقاد دارند سایه آواز شجریان سایه سنگینی است كه به سختی می‌توان از آن گریخت. به عبارتی دیگر خوانندگان جوان هر طور بخوانند باز هم مثل او خواهند خواند.
طبیعی است كه اگر كسی 2 سال پشت هم استاد بنان گوش كند دیگر هر كاری كند مثل او خواهد خواند. تاكیدها، سكوت‌ها، تحریرها و خیلی چیزهای دیگر شبیه او خواهد شد. پس برای پرهیز از این وضعیت باید خواننده از مداوم گوش‌كردن پرهیز كند. تنها راه این است كه شیوه‌های دیگر هم به میان بیاید و امتحان و تجربه شود. رسانه‌ها كه به آواز اهمیت نمی‌دهند طبیعی است كه برخی شیوه‌ها اصلا شناخته‌شده نیستند و هر شیوه‌ای غالب باشد همان شیوه جا می‌افتد.
صدای استاد شجریان از لحاظ زیبایی‌شناسی، از لحاظ حجم و قابلیت تمام‌عیار است و مورد توجه، بنابراین مجموعه اینها جذابیت‌های زیادی را پدید آورده و به همین دلیل همه ذهن‌ها به سمت صدای ایشان متمایل شده، اما در عین‌حال باید گفت كه چیز دیگری هم نبوده كه بتواند جایگزین آن شود. ما آوازخوانان بسیاری داریم كه آثارشان را نباید نادیده گرفت. او هم خواننده تمام‌عیاری است. خوانندگان بزرگ همه ویژگی‌های بسیار مثبتی دارند. هر خواننده‌ای برای فراگیری شیوه ناچار است این كار را انجام دهد. كم‌كم می‌تواند با تجربه‌ای كه آموخته از آنها فاصله بگیرد و خودش باشد.
 
تعداد كارهایتان خیلی كم و انگشت‌شمار است. آیا این موضوع دلیل خاصی دارد؟
اعتقاد دارم كاری كه از ته‌دل خوانده می‌شود و اثری كه با این دیدگاه ارائه می‌شود راحت‌تر بر دل مخاطبش می‌نشیند. این مسائل و 2 عامل دیگر برایم مهم بوده است؛ یكی فردی كه با او قرار بوده كار كنم و دیگری خود كار. اگر یكی از این دو عامل برایم فراهم نشود و با سلیقه‌ام همخوان نباشد كار طبیعتا شكل نمی‌گیرد. همچنان كه چنین كاری ندارم و نخواهم داشت. اما در درجه اول فرد برایم مهم است؛ باید كسی باشد كه از لحاظ فنی و هنری قبولش داشته باشم و دوم این كه دوستش داشته باشم؛ یعنی با او بتوانم ارتباط حسی برقرار كنم.
 
بر این اساس ارتباط با یك فرد غریبه برای شما اتفاق نمی‌افتد؟
چرا اتفاق می‌افتد. بعضی وقت‌ها ممكن است با فردی كه به لحاظ كاری با او آشنایی داری این برخورد و ارتباط حسی برقرار شود. البته طبیعی است كه با كسی كه سابقه ذهنی از او ندارم، كاری شكل نمی‌گیرد. مثلا روزی كه قرار شد با استاد پایور كار كنم، این طور نبود كه قبلش با او حشر و نشر داشته باشم. ایشان بزرگواری كردند و پیغام دادند و ما هم خدمتشان رسیدیم و علاقه و عاطفه با او كم‌كم شكل گرفت و یك دوستی عمیق شكل گرفت. با استاد مشكاتیان سال‌ها پیوند دوستی و مهر داشتیم.

 


آلبوم لطف خیال

اثری فوق العاده ارزشمند و منتشر نشده

حمیدرضا نوربخش، بهداد بابایی و مونس شریف اف - لطف خیال(ماهور)

 

چیره دستی مونس شریف اف و بهداد بابایی در نوازندگی و آواز قرص و محکم حمیدرضا نوربخش در این کار نیم ساعته اثری رو به وجود آورده که اگر نگیم بی نظیر قطعاً مدّتهاست کمتر نظیرش رو شنیدیم. حتماً از شنیدن چند بارش لذّت می بریم.


دانلود از لینک زیر( برگرفته از سایت دل زنده ها )

http://www.mediafire.com/?2e86vc40lih5mf8