+ نوشته شده در دوشنبه بیست و ششم فروردین ۱۳۹۲ ساعت 13:9 توسط علی بیات
|
بگذار تا مقابل روی تو بــــــگذريم دزديده در شمايل خوب تو بنگريم شوق است در جدايی و جوراست در نظر هــم جـور به که طـاقت شـوقت نــــياوريم ----------------------------------------------- نام : علـی نام خانوادگی: بیـات ساز مورد علاقه : تـار آواز مورد علاقه :ابوعطا ----------------------------------------------- یاری انـدر کس نمی بـینم یـاران را چه شد؟ دوستی کی آخر آمد؟ دوستداران را چه شد؟ آب حیوان تیره گون شد خضر فرخ پی کجاست؟ خون چکید از شـاخ گل، ابـر بـهاران را چه شد؟ کـس نـمی گویـد کـه یـاری داشـت حـق دوسـتی حق شناسان را چه حال افتاد، یاران را چه شد؟ لعـلی از کـان مـروت بـرنـیامد، سـال هـاست تابش خورشید و سعی باد و باران را چه شد؟ شهر یاران بود و خـاک مـهربانان این دیـار مهربانی کی سر آمد؟ شهریاران را چه شد؟ گوی توفـیق و کـرامت در مـیان افـکـنـده¬اند کس به مـیدان در نیامد، سواران را چه شد؟ صد هزاران گل شکفت و بانگ مرغی برنخاست عـندلیـبان را چه پـیـش آمـد؟ هَـزاران را چه شـد؟ زهره سازی خوش نمی سازد، مگر عودش بسوخت؟ کــس نـدارد ذوق مــستـی، مـیگـسـاران را چـه شــد؟ حافـظ! اسرار الـهی کـس نـمی دانــد خــمــوش از که می پرسی که دور روزگاران را چه شد؟ --------------------------------------------- من هنر را این گونه تعریف می کنم: وسیله و ابزاری که یک ملت برای بیان احساسات و آرمان هایش آن را مورد استفاده قرار می دهند که به طبع ، هنر تحت تاثیر عوامل زیادی که مهم ترین آن ها: دین ، تاریخ و محیط جغرافیایی است شکل و ظاهر عوض می کند و بسیار طبیعی است که مردم ما مردم معنویت گرا شدند چون در کشور خشک ولی زیبا زندگی می کنند که کشور تضاد ها است. کشوری که هم جنگل دارد و هم بیابان و هم گرمای جان ستان و هم سرمای جان ستان دارد. پس به طبع موسیقی ما معنویت گرا شد اما از آن جا که عوامل اعتقادی و دینی مانع پیشرفت موسیقی می شود ، پس موسیقی ما به خلوتگاه ها کشیده شده و فرصت پیشرفت را نداشته زیرا که پیشرفت با کنار هم بودن و در جامعه بودن فراهم می شود. ولی به جای موسیقی این ادبیات ایرانیان (پرشین ها) بود که پیشرفت چشمگیری کرد و از اکثر ملت ها جلو زد. زیرا ادبیات خلوتگاه می خواهد و می تواند به وضوح و سادگی پیام خود را انتقال دهد. وزن آهنگین شعر های سنتی شاید خبر از موسیقی می دهد ، شاید خبر از این می دهد که شاعران ما موسیقی نیز می دانستند و یاشاید سعی داشتند جای خالی موسیقی رادر بستری از کلمه ها پر کنند. نمی توان انتخاب کرد که کدام «شاید» ، «واقعیت» بوده است. اما جای خالی موسیقی همچنان خالی بود. ----------------------------------------------- یک دسته بندی زیبایی هست «در یک تقسیم بندی از یک منظر خاص می توان مخاطبان موسیقی ایران را در سه دسته تقسیم کرد: دسته اول همان عوام (اکثرا جوان) هستند که هوادار موسیقی های پاپ و رپ هستند. دسته دوم عمدتا روشنفکرانی هستند که طالب هنر جدی و عمیق هستند ولی به دلایل مختلفی اکثرا علاقه ای به موسیقی سنتی ندارند و بلاخره دسته سوم همان محدود مخاطبان موسیقی سنتی هستند که اکثرا یا جزو هنرجویان و نوازندگان و فعالان در عرصه موسیقی سنتی هستند و یا کسانی هستند که با آثار قدیمی اساتید آواز خاطره دارند و همیشه هم این گلایه را دارند که چرا روز به روز موسیقی سنتی ایران ضعیف و ضعیف تر می شود.» ---------------------------------------- البته من موسیقی پاپ هم گوش میکنم ولی نه هر موسیقی پاپ را -- چرا جوانان و برخی از روشنفکران به موسیقی سنتی علاقه ای ندارند یا اصلا نشنیده اند. این است:;دسته اول و دوم چون موسیقی سنتی را کسالت بار و کهنه می دانند، کمتر گوش به آثار سنتی می دهند.» چرا کسالت بار؟ بخاطر این که احساسات را نشان نمی دهد. احساس شادی و شور و حال کمتر در موسیقی ما شنیده می شود. بیشتر از غم و غصه و دوری از یار و خدا در موسیقی ما شنیده می شود. حتی بیشتر مواقع همان احساساتی که مورد توجه هنرمندان قرار گرفته هم به خوبی بیان نمی شود. ------------------------------ اما باز هم موسیقی ایرانیان و آواز ایرانیان زیباست ولی باز جای زیباتر شدن را دارد و می بینم تلاش های اساتید را بخصوص کسانی که خواندن اشعار مولوی حافظ و سعدی و شعر نو رواج داده اند و از همه مهم تر آواز حماسه ی ایران را زنده کرده و به سراغ فردوسی رفته اند و همچنین می بینم بقیه ی هنرمندان را که پا در عرصه ی تجربه و نو آوری در موسیقی و آواز سنتی گذاشته اند ، همچون استاد شجریان و استاد علیزاده و استاد کلهر و همایون شجریان ، و .....